الناز کوچولو و آقا مرتضی ( دختر و پسر خاله آذر )
پسر گلم سلام . می خواستم یه چیزی در مورد الناز دختر خاله ات برات بنویسم بنابراین اول عکس هاشونو گذاشتم تا بتونی کاملاً تصورش کنی . ( مرتضی اولین نوه مامان جون و الناز دومین نوه و قربونت برم شما هم نوه سوم هستی ) صبح که از ترمینال رسدیم خونه مامان جون ، الناز خیلی بهونه گیر شده بود ( بهنونه مامانش ) تا رسید دنبال کیف پولش می گشت ، تا بعد از ظهر پیداش نکرد . بعداز ظهر پشت کامپیوتر بودم برگشتم دیدم رو تخت نشسته و و دوتا دست کوچولوشو زذه زیر چونش و داره توی کیفشو با ناراحتی نگاه می کنه ، رفتم پیشش دیدم عکس مامانش که توی کیف پولش بوده رو با چشمهای اشک آلود نگاه می کنه ، بغلش کردم و قربون صدقش رفتم و بهش گفتم منم دلم برای مام...
نویسنده :
مامان سارا
21:37